هو

 

بعضی ادعای قطبیت به نوشته و کاغذ کنند و از خلاف شخص معروف یا غیر معروفی لاف انا و لا غیر زنند و بعضی دیگر به عنوان تسخیر و اکسیر و احضار ارواح و طلسم و علم حروف و جفر و استخراج عزائم و اذکار اظهار کمال کنند بعضی دیگر بخواندن اوراق و رسایل سابقین از قبیل مثنوی و فصوص بدون اینکه علم تصوف را از اهلش آموزند دم از درویشی زنند و عارف وقت خود را شناخته یا نشناخته نفی کنند. بعضی دیگر مجهولاتی در ذکر حال معاصرین خود به هم بافند و در هر مجلس نقل کنند که در فلان وقت با فلان و فلان در فلان مجلس جمع بودیم و چنین و چنان گذشت بعضی دیگر عارف خواب بینند همیشه پیغمبر و امام و اصحاب و مشایخ بزرگ را خواب می بینند و آن ها هم به اقسامند گاهی خبر از پیش آمد حال مردم می دهند که چنین و چنان خواهد شد اگر شد کرامتی است و اگر نشد بازخواستی نیست. و اذکار و ختوم می آموزند [و می گویند] که به جهت مهمات این اذکار به من تلقین ‌شده که به مردم برسانم و از این قبیل بسیارند که ذکر تمام آن ها ثمری ندارد. "مردم بی خبر گمان می کنند فقر و تصوف همین ها است غافل از اینکه این گوهر در میان صدفیست در قبهٔ بحر محیط که عمقش به اندازهٔ عمر آدمیست ، تحصیلش موقوف به موهبت است با این افسانه ها به دست نیاید."

 

حاج میرزا حسن صفی علیشاه طاب ثراه

رساله اسرارالمعارف

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها